جدول جو
جدول جو

معنی گنبد ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

گنبد ساختن
(سَ کَ دَ)
کنایه از سرین خود برداشتن برای فعل بد. (غیاث) (آنندراج) :
فرداست که بهر یک لب نان پسرت
گنبد سازد به صنعت چارمنار.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گنبد ساختن
بنا کردن گنبد قبه ساختن، سرین خود را آماده عمل بد کردن
تصویری از گنبد ساختن
تصویر گنبد ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنبر ساختن
تصویر چنبر ساختن
مانند حلقه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبل ساختن
تصویر تنبل ساختن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، چپ رفتن، مکایدت کردن، گول زدن، نارو زدن، شید آوردن، غدر اندیشیدن، غدر داشتن، پشت هم اندازی کردن، سالوسی کردن، فریفتن، گربه شانه کردن، اورندیدن، خدعه کردن، نیرنگ ساختن، حقّه زدن، کید آوردن، دستان آوردن، مکر کردن، غدر کردن، ترفند کردن، تبندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ کُ اَ کَ دَ)
حلقه ساختن. طوق و قلاده ساختن:
زین سخن صدهزار چنبر ساخت
همه در گردن وزیر انداخت.
نظامی.
رجوع به چنبر و چنبر ساز شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ کَ دَ)
حیله ساختن. مکر کردن. جادو کردن:
گربزان شهر بر من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ دِ سِ تَ)
یکی از بناهای قدیمی آمل است. رابینو نویسد: به عقیدۀ من گنبد سه تن به واسطه سنگ روی قبر که علامت سه گنبد بود به این اسم خوانده شده است و از خطوط منقوش بر این سنگ معلوم میشود که آن مقبرۀ ابوالقاسم بن ابوالمحاسن الرویانی است که در شعبان 514 هجری قمری درگذشته است. (از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو صص 63-64)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ)
گرفتار کردن. پای بند ساختن:
بر آن دل شد که لعبی چند سازد
بگیرد شاه نو را بند سازد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بند ساختن
تصویر بند ساختن
پای بند ساختن، گرفتار کردن
فرهنگ لغت هوشیار